وبلاگ پرورش افکار

برترین مجموعه آموزش قانون جذب

وبلاگ پرورش افکار

برترین مجموعه آموزش قانون جذب

پرورش افکار، بی شک برترین مجموعه آموزش قانون جذب و موفقیت همیشگی در عرصه کسب و کار و روابط با دیگران است.
سعی کرده‌ایم مقالات مفید و به روز را در این قسمت از سایت پرورش افکار به صورت رایگان در اختیار شما قرار دهیم. تمام تلاش تیم توانمند پرورش افکار جمع آوری کامل ترین بانک مقالات برای شما دوستداران علوم ذهنی است.
آرزوی امیر شریفی درخشش ایران و ایرانیان است و پرورش افکار وسیله ما برای رسیدن به این هدف …

  • ۰
  • ۰

راههای تربیت فرزندان امیدوار و موفق

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 9 امتیاز : 4.4]

 اگر میخواهیم در آینده فرزند ما حس امیدواری را در تمام مراحل زندگی داشته باشد باید همین امروز به فکر آن باشیم و این حس را در او نهادینه کنیم.

شاید بسیاری از ما دوران جوانی را دوره‌ ای می‌ دانیم که ارتباط تنگاتنگی با بحث «امید» دارد. چرا که این دوران، زمانی است که انتظار داریم تا افراد امیدوارانه پیگیر اهداف خود باشند. از سویی زمانی که جوانان یک جامعه امیدوار به آینده باشند، آیندهٔ آن جامعه نیز تضمین شده است اما واقعیت این است اگر می‌ خواهیم در دوران جوانی، فرزندانی موفق و امیدوار داشته باشیم، باید بذر امید را سال‌ ها قبل و در دوران کودکی در دل آن ها کاشته باشیم. اما چه طور می‌ توانیم کودکانی امیدوار تربیت کنیم تا خیالمان از آینده آن‌ ها نیز آسوده باشد؟

یکی از مهم‌ ترین نظریه‌ پردازان روان‌ شناسی امید، چارلز اسنایدر است. او امید را دارای سه سازه تعریف می‌ کند؛ «اهداف» و «قدرت اراده» و «قدرت گزینه‌ ها». در واقع فرد امیدوار، کسی است که اهداف مشخصی دارد و با دقت اراده و در نظر داشتن قدرت گزینه‌ ها آن اهداف را دنبال می‌ کند. اما منظور از این سه سازه چیست؟

اولین سازه امید “داشتن اهداف” است. البته افراد امیدوار و ناامید ممکن است در داشتن اهداف با هم تفاوت چندانی نداشته باشند، چرا که افراد ناامید نیز ممکن است به دنبال اهدافی در زندگی باشند، هر چند در بسیاری از واقع اهداف در این گروه از افراد مشخص و دقیق نیست. اما به هر صورت دو سازه بعدی می‌ تواند تفاوت این دو گروه از افراد را به خوبی روشن کند. منظور از “قدرت اراده”، داشتن انرژی و توان برای پیگیری اهداف است. به صورتی که فرد به راحتی دست از اهداف خود برنداشته و زود دست از خواسته‌های خود برندارد. «قدرت گزینه‌ ها» نیز به این نکته اشاره دارد که برای رسیدن به یک هدف همیشه بیش از یک مسیر وجود دارد. اگر راهی را امتحان کرده و شکست خوردیم، اطمینان به این‌که هنوز راه‌ های بسیار دیگری برای امتحان وجود دارد، می‌ تواند نشان دهنده باور ما به قدرت گزینه‌ ها باشد.

  • ۰
  • ۰

زندگینامه گوتلیب دایملر – مختــرع اتومبیل

اختراع موتور احتراق,بیوگرافی گوتلیب دایملر,زندگی نامه گوتلیب دایملر

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 17 امتیاز : 4.4]
گوتلیب دایملر کیست؟

درباره مخترع اصلی اتومبیل بحث‌ های زیادی در گرفته و اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از طرفداران بنز، مخترع اتومبیل را کارل بنز می‌ نامند. از سویی دیگر نام آرماند پژو نیز در لیست مخترعین اتومبیل جای دارد. لئون برپوله یکی دیگر از مبتکران اتومبیل است اما در واقع باید گفت که طبق اسناد و مدارک به جا مانده (گوتلیب دایملر) نخستین موتور احتراق داخلی و نخستین موتورسیکلت و نخستین اتومبیل را اختراع کرده است .گوتلیب دایملر توانست یک گاری بدون اسب را به حرکت درآورد. گوتلیب دایملر با تلاش شبانه‌ روزی خود موفق به ساخت موتور درون‌ سوز شد و آن را بر روی موتور سیکلت و سپس اتومبیل قرار داد. اکنون به شرح حال زندگی این مخترع بزرگ می‌ پردازیم.

بیوگرافی گوتلیب دایملر

در زندگی نامه گوتلیب دایملر اینگونه آمده است که: گوتلیب دایملر در ۱۷ مارس ۱۸۳۴ در شوندرف آلمان به دنیا آمد. خانواده گوتلیب در سطح متوسط جامعه قرار داشتند. پدرش جوهانس دایملر نانوا بود و مادرش فردریکا در خانه برای مردم خیاطی و گلدوزی می‌ کرد. پدر و مادر گوتلیب دایملر همه تلاش خود را برای راحتی و آسایش فرزندشان به کار می‌ بردند. بعد از تولد گوتلیب دایملر، دو فرزند دیگر پا به این خانه گذاشتند و جمع خانوادگی آنها به پنج نفر رسید و گوتلیب صاحب خواهر و برادر شد.در آن زمان به ویژه در شهر کوچکی چون شوندرف مردم به تحصیل فرزندشان توجهی نمی‌ کردند و پسرها باید از همان دوران کودکی در کنار پدرشان مشغول به کار می‌ شدند و خرج خود و خانواده را درمی‌ آوردند.
اما پدر گوتلیب دایملر با این نظریه مخالف بود و به دلیل این‌ که خودش در دوران کودکی فرصت تحصیل پیدا نکرده بود و تمام اوقات زندگی خود را در کنار تنور نانوایی ایستاده بود، آرزو داشت فرزندانش تحصیل کنند و به مقامات بالا دست یابند و به رویاهای پدر جامه عمل بپوشانند. گوتلیب دایملر نیز از همان دوران طفولیت هوش سرشار خود را ابراز کرد. کتاب‌ های داستانی را که مادرش برای وی می‌ خواند بلافاصله حفظ می‌ کرد. همچنین طبق تربیت صحیح والدینش رفتار و اخلاق بزرگ‌ منشانه در این کودک پنج ساله به خوبی مشاهده میشد.پدر، گوتلیب دایملر را به مدرسه برد. او هم هر چه را می‌ آموخت به سرعت یاد می‌ گرفت. علاقه عجیبی به درس خواندن داشت. تمام مدت زنگ تفریح در کلاس می‌ نشست و درس می‌ خواند و مسائل ریاضی برای خودش طرح می‌ کرد. گوتلیب دایملر مانند سایر بچه‌ ها به بازی علاقه‌ ای نداشت و اوقات خود را در تنهایی و حل مسائل ریاضی می‌ گذراند.
گوتلیب دایملر سیزده ساله بود که دوران دبستان و دبیرستان را به پایان رساند و زودتر از بچه‌ های هم‌ سن و سال خود دیپلم گرفت. به طور کلی پسری منزوی بود و بچه‌ ها به او حسودی می‌ کردند زیرا همیشه مورد تشویق معلمان خود قرار می‌ گرفت. همکلاسی‌ هایش با او حرف نمی‌ زدند و در بازی‌ های دسته جمعی گوتلیب دایملر را کنار می‌ گذاشتند البته گوتلیب دایملر نیز علاقه چندانی به بازی با آنها نداشت او به دنبال هدفی والا بود و می‌ خواست با ادامه تحصیل باعث افتخار والدینش شود. او حتی روزهای یکشنبه که روز تعطیل به حساب می‌ آمد باز هم درس و مطالعه را کنار نمی‌ گذاشت.

  • ۰
  • ۰

چگونه فرزندی موفق داشته باشیم

بچه‌ های موفق,تربیت فرزندان موفق,چگونه فرزند موفق داشته باشیم

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 14 امتیاز : 4.4]

چگونه فرزندان موفق داشته باشیم

موفقیت فرزندان تا حد زیادی مرتبط با اصول تربیتی والدین است و اگر می خواهیم فرزندی موفق داشته باشیم باید از همان بدو تولد این هدف را دنبال کنیم.

همه‌ ی پدر و مادرها دلشان می‌ خواهد بچه‌ هایشان دنبال دردسر نگردند، خوب درس بخوانند و وقتی بزرگ شدند کارهای فوق‌ العاده‌ ای انجام دهند. اما چطور به عنوان والدین به این آرزوی‌ مان برسیم؟ اگر چه برای بزرگ کردن یک بچه‌ ی موفق دستورالعمل معینی وجود ندارد اما تحقیقات روانشناسی به عوامل معدودی اشاره دارند که پیش‌ بینی می‌ کنند در این راه موفق می‌ شویم.

تربیت فرزندان موفق

جای تعجب ندارد که اکثر این عوامل به پدر و مادر بستگی دارد. در ادامه به ویژگی‌ هایی می‌ پردازیم که پدران و مادران کودکان موفق در آن اشتراک دارند:

۱- بچه‌ ها را به انجام کارهای روزمره‌ ی خانه وادار می‌ کنند

جولی لیثکات-هیمز (Julie Lythcott-Haims)، مشاور اسبق سال اولی‌ های دانشکده استنفورد و نویسنده‌ ی کتاب «چگونه یک انسان بالغ تربیت کنیم» حین یکی از برنامه‌ های سخنرانی تدتاک (TED Talks) می‌گوید: «اگر بچه‌ ها ظرف نمی‌ شویند به این معناست که شخص دیگری دارد این کار را برایشان انجام می‌ دهد.»

او اضافه می‌ کند: «و اینگونه است که بچه‌ ها شانه خالی کردن از انجام کارها را می‌ آموزند؛ و از اینکه یاد بگیرند کار را باید انجام داد و هر یک از ما در بهبود نتیجه‌ ی نهایی باید سهمی داشته باشیم باز می‌ مانند.»

جولی لیثکات-هیمز اعتقاد دارد بچه‌ هایی که کارهای خانه را انجام می‌ دهند در آینده به عنوان نیروی کاری شناخته می‌ شوند که قادرند به خوبی با دیگران همکاری کند و به این دلیل که شخصاً تقلا کردن را تجربه کرده‌ اند از همدلی بالاتری برخوردار هستند و می‌ توانند به طور مستقل وظایفی را عهده‌ دار شوند.

  • ۰
  • ۰

زندگینامه محمد حسن گنجی – پدر علم جغرافیای ایران


بیوگرافی محمد حسن گنجی,پدر علم جغرافیای ایران,پروفسور محمد حسن گنجی

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 8 امتیاز : 5]

بیوگرافی محمد حسن گنجی

در زندگی نامه پروفسور محمد حسن گنجی پدر علم جغرافیا اینگونه آمده است که: محمد حسن گنجی در سال 1291 در شهرستان بیرجند به متولد شد. پدر وی، ابوتراب مدتها نایب الحکومه شهر قاین بود. ‎افراد خانواده وی در خدمت امرای قاینات (بیرجند) یعنی ‏خاندان علم بودند. پدرش به‎ ‎کشاورزی و دامپروری اشتغال داشت. محمد حسن گنجی سه برادر و دو خواهر داشت که چهار نفر‎ ‎آنها در مدارس محلی بیرجند به تدریس اشتغال‎ ‎داشتند.

محمد حسن گنجی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند و پس از آن برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد. در تهران به دارالمعلمین عالی رفت و در‎ ‎رشته تاریخ و جغرافیا تحصیل کرد و به درجه کارشناسی ‏نائل آمد. سپس در حدود سال 1312 به‎ ‎عنوان دانشجوی برگزیده به اروپا اعزام شد و در دانشگاه ویکتوریا منچستر انگلستان به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۱۷، لیسانس تخصصی خود را در جغرافیا اخذ کرد.
در سال دوم ماندن درانگلستان بود که پس از یک‎ ‎‏‌سال مطالعه و بررسی رشته‌ های گوناگون، ‏تصمیم خود را گرفت که در زمینه جغرافیا‎ ‎کار کند و از آن زمان تاریخ برای او در درجهٔ دوم ‏قرارگرفت.

محمد حسن گنجی در آن سال در‎ ‎گروه تخصصی جغرافیا در دانشگاه منچستر نام نویسی کرد و پس از چهارسال ‏توانست لیسانس‎ ‎تخصصی و ممتاز در جغرافیا‎ ‎را به دست آورد که برابر کارشناسی ارشد به‎ ‎شمار می آید. محمد حسن گنجی دلیل گرایش خود را به جغرافیا و به ویژه هواشناسی، دو رویداد‎ ‎خشکسالی و سیلی می‌ دانست که ‏در روزگار کودکی و نوجوانی در زادگاهش رخ داده و باعث‎ ‎آسیب زیادی به روستاییان شده بود. محمد حسن گنجی در سال 1331 مجدداً با استفاده از بورس تحصیلی عازم آمریکا شد و مدرک دکتری خود را در رشته جغرافیا، از دانشگاه کلارک دریافت کرد. پایان نامه دکتر محمد حسن گنجی درباره آب و هوای ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسیده‌ است.

  • ۰
  • ۰

چگونه در لحظه حال زندگی کنیم


چگونه در لحظه حال زندگی کنیم,چگونه در لحظه زندگی کنیم,در زمان حال زندگی کنید

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 19 امتیاز : 4.5]
 

در لحظه زندگی کنید، در زمان حال زندگی کنید

در لحظه زندگی کردن: تصور هر لحظه زندگی، ما را وادار می کند که ارزش آن لحظه را طولانی تر و معنادارتر سازیم. وقتی که در لحظه زندگی می کنیم، بجای….

زندگی کردن در لحظه یا حال به معنی آن است که با تمام حواس خود، هشیار و آگاه به زمان حال باشیم. این بدین معنی است که به گذشته فکر نکنیم یا در آن ساکن نباشیم و نیز مضطرب و نگران آینده نباشیم.

وقتی شما توجه خود را به زمان حاضر یا حال می دهید، بر روی کاری که در دست دارید تمرکز می کنید. شما تمام توجه خود را به آنچه که بایستی انجام بدهید، متمرکز می کنید و تا رسیدن به نتیجه پیش می روید.

تصور هر لحظه زندگی، شما را وادار می کند که ارزش آن لحظه را طولانی تر و معنادار تر سازید. وقتی که در لحظه زندگی می کنید، بجای جستجوی کمیت زمان، از هر دقیقه لذت می برید و آن را مزه مزه می کنید. کمیت را فدای کیفیت نمی کنید.

البته، این به معنی آن نیست که برنامه ای ندارید، اهداف خود را مشخص نکرده و یا خود را برای آینده آماده نمی کنید. شما تمام این امور را می توانید انجام دهیم و در عین حال از هر لحظه لذت ببرید، درست به همان شکلی که بر شما آشکار می شود.

بطور مثال، اگر هدفمان این باشد که هر روز ورزش کنید، می توانید این ورزش را در حالی انجام دهید که از لحظات تمرین و فرایند واقعی آن لذت ببرید(یا حداقل در آن لحظه حضور داشته باشید).

  • ۰
  • ۰

با میلتون اریکسون و قصه درمانی آشنا شویم

;کتاب میلتون اریکسون,بزرگترین هیپنوتیزم درمانگر تاریخ,بیوگرافی میلتون اریکسون

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 24 امتیاز : 4.3]

در مقاله قبل به بیوگرافی میلتون اریکسون پرداختیم و در این مقاله به دکتر میلتون اریکسون و قصه درمانی اش می پردازیم.

میلتون اریکسون: در ژانویه 1919 دبیرستان را تمام کردم، در ماه اوت شنیدم که در اتاق مجاور سه پزشک با مادرم حرف می زدند: ” این پسر تا صبح فردا می میرد “.

به شدت ناراحت و عصبی شدم. چطور دلشان می آید به مادری بگویند که پسرش تا صبح فردا می میرد؟ بی عدالتی است. حتک حرمت است.

کمی دیرتر مادرم به اتاق من آمد. چهره ملایمی داشت. وقتی به او گفتم صندوق بزرگ موجود در اتاق مرا جابجا کند، گمان می کرد که هذیان می گویم. می خواستم صندوق در زاویه متفاوتی کنار تخت من قرار بگیرد. مادرم صندوق را کنار تخت من گذاشت، اما مرتب به او می گفتم که آن را جابجا کند. آنقدر اینکار را کرد تا من راضی شدم. صندوق جلو دید مرا گرفته بود. نمی توانستم از پنجره بیرون را تماشا کنم. گفتم لعنت بر من اگر تا قبل از دیدن غروب فردا بمیرم. اما تنها نیمی از آن را دیدم. بعد از آن سه روز بی‌ هوش شدم.

این داستان مربوط به 17 سالگی دکتر میلتون اریکسون “بزرگترین هیپنوتیزم درمانگر تاریخ” می شود که در آن سال‌ ها مبتلا به فلج اطفال شده بود و در حالی که در یک قدمی مرگ قرار گرفته بود با امیدی وصف ناپذیر، همانگونه که خواندید خود را از مرگ نجات می دهد و با استفاده از نیروی ذهن قادر می شود که خود را از کمند معلولیت رها کند و این مرد شریف نهایتاً 79 سال عمر می کند.

;کتاب میلتون اریکسون,بزرگترین هیپنوتیزم درمانگر تاریخ,بیوگرافی میلتون اریکسون

درمان های عجیب میلتون اریکسون “قصه درمانی اریکسون”

هنگامی که یک بیمار روحی و روانی پیش میلتون اریکسون می آمد، در اکثر مواقع ابتدا بیمار را در خلسه ای سبک (همان آرامش و ریلکس معمولی) فرو می برد و بعد یک قصه برای بیمار تعریف می کرد و بعد از قصه بیمار را مرخص می کرد و بیمار هنگامی که از در خارج می شد در بهت و حیرت زیر لب غرغر می کرد که : “مردک لعنتی! فقط یه قصه؟! همین؟! این دیگر چجور کلاهبرداری است؟ حیف پولی که برای ویزیت داده ام. لعنت به من که به همین سادگی فریب این شیاد لعنتی را خوردم …”  اما همان بیمار بعد از چند روز حضوراً و یا طی نامه ای در کمال سپاسگزاری و شگفتی به میلتون اریکسون اظهار می داشت : ” آقای اریکسون انگار که معجزه ای روی داده است. از آن روز که از نزد شما آمده ام اتفاقات شگرفی برای من رخ داده است. نمی دانم چگونه ولی روش شما کاملاً جواب داده است آقای اریکسون واقعا متشکرم احساس خیلی خوبی دارم…”

داستانهای میلتون اریکسون گاه پر مفهوم و گاه ساده و گاه نیز به عمد گیج کننده، نامفهوم و بی سر و ته بود و گاهی نیز هرگز پایانی نداشتند. هدف میلتون اریکسون از داستان گویی، کار کردن بر روی ذهن ناخودآگاه بیمار بود. او پیامها و اهداف خود را در قالب یک داستان به بیمار تلقین می کرد و  برای اینکه ذهن هشیار بیمار را دور بزند و از دخالت و مقاومت آن در برابر تلقین جلوگیری کند، گاه به عمد روش بی سر و ته گویی و یا گیج کنندگی و یا استعاره گویی را در پیش می گرفت تا به این ترتیب ذهن هشیار را موقتاً گمراه کند و بتواند مستقیماً با ذهن ناخوداگاه بیمار در ارتباط قرار گیرد (به قول ریچارد بندلر یکی از بنیانگذاران NLP تا گیج نشوید قادر به یادگیری نخواهید بود).

اکنون چند نمونه از داستانهای دکتر اریکسون را برای شما می نویسم و برای اختصار تنها داستانهای بسیار کوتاه را انتخاب کرده ام:

« دخترم از مدرسه آمد و گفت: بابا همه بچه های مدرسه ناخن می جوند. من هم می خواهم مثل بقیه بشوم.

گفتم: بله تو هم می خواهی مثل بقیه باشی. برای دخترها مثل بقیه بودن مهم است. تو از آنها خیلی عقب هستی. آنها خیلی تمرین کرده اند، برای رسیدن به آنها باید همه روزه تمرین کنی. اگر روزی سه بار و هر بار پانزده دقیقه در ساعات معین ناخن بجوی به آنها می رسی. برای اینکار ساعتی به تو می دهم که بتوانی وقت را دقیقاً رعایت کنی. ابتدا برایش جالب بود اما پس از مدتی از خیر اینکار گذشت. پیش من آمد و گفت: بابا می خواهم مد جدیدی در مدرسه درست کنم. ناخن های بلند بهتر هستند. »

« در روستای لاول ویسکانسین در 12 نوامبر قبل از ساعت چهار بعد از ظهر برای نخستین بار برف بارید. پسری که روی سومین صندلی در ردیف سوم کنار پنجره نشسته بود نمی دانست که تا کی این حادثه را در خاطر نگه خواهد داشت. نمی دانستم که … دقیقاً می دانستم… 12 نوامبر 1912 بود. برف سبکی باریده بود. »

« خیلی ها نگران بودند که چرا در سن چهار سالگی هنوز حرف نمی زنم. خواهرم که دو سال از من کوچکتر بود حرف می زد. هنوز هم حرف می زند اما مطلبی را بروز نداده است. خیلی ها ناراحت بودند که من چهار ساله شده ام و هنوز حرف نمی زنم. اما مادرم خیلی راحت می گفت: وقتی زمانش برسد حرف می زند. »

« یکی از روزها گاوچرانی سوار بر اسب به کوهی رسید. کوه به اندازه ای بلند بود که با یک نگاه نمی توانست همه آن را ببیند. باید دوباره نگاه می کرد. تا جایی که توانست به بالا نگاه کرد و بعد از نقطه ای که چشمش تا آنجا را دیده بود به بالاتر نگاه کرد. »

داستانهای میلتون اریکسون,درمان های عجیب میلتون اریکسون,دکتر میلتون اریکسون

« بومیان تاراهومارا در جنوب غربی چی هوا هوا می توانند بدون اینکه فشار خونشان افزایش یابد و یا نبضشان تندتر بزند یکصد مایل بدوند. در المپیک 1928 آمستردام چند تن از این بومیان در مسابقه دو ماراتن شرکت کردند اما هیچکدام برنده نشدند. آنها فکر می کردند 25 مایل اول برای گرم کردن بدن است. کسی به آنها نگفته بود که مسابقه دو ماراتن تنها 25 مایل است. »

میلتون اریکسون تنها داستان خود را تعریف می کند و بر عهده ذهن ناخودآگاه فرد می گذارد که راز و پیام این داستانها را کشف کند. پیام این داستانها بعضی ساده و بعضی پیچیده و بعضی نیز به عمد گنگ است و این وظیفه ضمیر ناخوداگاه است که پیام داستان را به تدریج جذب کند. اینگونه ضمیر هشیار نیز خلع سلاح می شود چرا که چیزی به او تحمیل نشده است که بخواهد در برابر آن از خود مقاومت نشان بدهد.    برگرفته از کتاب میلتون اریکسون ” قصه درمانی “

منبع : پرورش افکار
  • Fa Nazari
  • ۰
  • ۰

زندگینامه میلتون اریکسون – روانپزشک


;کتاب میلتون اریکسون,بیوگرافی میلتون اریکسون,دکتر میلتون اریکسون

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 45 امتیاز : 4]

بیوگرافی میلتون اریکسون

میلتون اریکسون “نابغه برنامه ریزی های ذهنی” در سال 1901 در یک خانواده پرجمعیت در اوروم نوادا متولد شد. میلتون اریکسون کور رنگی داشت، ناشنوا بود و از خوانش پریشی رنج می برد. وقتی میلتون کودک و کم سن و سال بود، خانواده اش با یک کالسکه به ویسکانسین رفتند و آنجا مزرعه ای دایر نمودند.

میلتون اریکسون به آن ترتیبی که مایل بود، بیماری را تحت کنترل خود می گرفت و به درمان آن می پرداخت. پدرش مزرعه دار بود و به کشاورزی و دامپروری اشتغال داشت. میلتون اریکسون از کودکی سعی می کرد در مواجهه با مشکلات مختلف به گونه ای دیگر به آنها بنگرد، به طوریکه همیشه از ابعاد مختلف به خصوص از طریق مقاومتی که در سوژه ایجاد می گشت با آن برخورد می نمود که به این پدیده فکر معکوس می گویند.

;کتاب میلتون اریکسون,بیوگرافی میلتون اریکسون,دکتر میلتون اریکسون

میلتون اریکسون کیست؟

میلتون اریکسون بنیانگذار تراپی استراتژیک و برنامه ریزی ذهنی می باشد که سیستم روان درمانی او راهیپنوتیزم اریکسونی می نامند. می توان گفت میلتون اریکسون در جهت حل مشکلات بیماران از استراتژی و محرک‌ هایی استفاده می کرد که در زمان او کاملاً جدید بود.
میلتون اریکسون در طول زندگی اش حتی در زمان کودکی کارهای خارق العاده ای از خود نشان داد، طوریکه حتی برادرها و خواهرهای بزرگترش نیز از میلتون به عنوان یک نابغه ذهنی یاد می کردند. در سن 18 سالگی بیماری “ام اس” وجود او را در برگرفت و باعث زمین گیر شدنش شد. اما میلتون اریکسون که همزمان صاحب یک خواهر شده بود، با پیروی “مدل برداری” از این نوزاد توانست سلامتی و توانایی جسمانی اش را به راحتی و در کمتر از یک سال دوباره بازیابد.
پس از آن میلتون اریکسون به رشته پزشکی روی آورد و در این رشته، دکترای خود را گرفت و به علت علاقمندی به سیستم روانی، در روان درمانی و حتی نورولوژی نیز به درجه ی دکترا رسید. میلتون اریکسون در اوایل زندگی اش و پس از تحصیلاتش به شهرهای مختلفی سفر کرد و در سمت های گوناگونی، در تیمارستان ها و بیمارستان های عصبی فعالیت کرد و سرانجام به فنیکس، محل تولد خود بازگشت و مشغول به درمان، تنها از طریق استراتژی و برنامه ریزی ای که از ابداعات خود وی بود شد. موفقیت میلتون اریکسون چنان چشمگیر بود که از همه نقاط امریکا به سراغش می آمدند و کسانی که نتوانسته بودند هیچ درمانگر خوبی را بیابند و از همه جا ناامید گشته بودند، با مراجعه به وی، به نتیجه دلخواه خود و به یک درمان واقعی می رسیدند. میلتون اریکسون علیرغم ثروت قابل توجه اش، در منزلی ساده در فنیکس زندگی می کرد و محل کارش همواره در منزل خودش قرار داشت، مخصوصاً که سعی می کرد بیمارانش با نوع زندگی وی که در خانواده ای متوسط بود آشنا شوند. خانواده ای که در آن، اعضاء خانواده نسبت به هم احترام خاصی داشتند و هر شخص مسئولیت خاص خود را به عهده داشت. برای میلتون اریکسون مهم بود افرادی که به وی مراجعه می کنند، شاهد این ارتباط باشند.

  • ۰
  • ۰

چگونگی تشخیص افراد دروغگو


افراد دروغگو,تشخیص افراد دروغگو,روش شناسایی افراد دروغگو

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 15 امتیاز : 4.1]

روش های شناسایی افراد دروغگو

گاهی در یک صحبت دوستانه احساس میکنیم که طرف مقابل با ما صادق نیست و این موضوع به شدت ما را عصبی کرده است، راهکارمان چیست؟

در این مقاله با مؤثرترین روش های تشخیص دروغگو آشنا می شویم. ممکن است از دانستن اینکه ۸۰ درصد دروغ‌ ها تشخیص داده نمی‌ شوند، شوکه شوید. با این حال، وقتی به زمانی فکر می‌ کنیم که یک کودک خردسال بودیم، نباید شایع بودن دروغ ما را شگفت‌ زده کند. اگر از کودکان سؤال کنیم قبل از شام آب‌ نبات خورده‌ اند یا نه، بیشتر اطمینان دارند که اگر اعتراف کنند سرزنش می‌ شوند، در حالیکه اگر دست‌ شان رو نشود، احتمال خیلی کم‌ تری وجود دارد که به خاطر دروغ تنبیه شوند.

این فرآیند فرصت‌ طلبی در ازای هزینه و تنبیه، که کودکان برای اجتناب از به درد سر افتادن طی می‌ کنند، بنیان الگوی دروغگویی در آینده است.

هرچند دروغ برای آدم‌ ها همیشه یک راه فرار است، اما اگر بدانیم نشانه های آن را چگونه بخوانیم، آن گاه بیشتر دروغ‌ ها به آسانی قابل شناسایی هستند. در این نوشتار چند شیوه برای تشخیص راستگو یا دروغگویی یک فرد آمده‌ است.

  • ۰
  • ۰

راههای راضی بودن از زندگی کدامند


اعتماد به نفس,افزایش اعتماد به نفس,راضی بودن

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 18 امتیاز : 4.2]
 در ابتدا پیشنهاد می‌کنیم مقاله احساس رضایت از زندگی چیست را با دقت بخوانید و سپس اگر به دنبال راضی بودن از خودمان و زندگی‌ مان هستیم این مقاله را مطالعه کنید.

اگر از بینی بزرگ، ظاهر نامرتب همسرمان، طعنه های مادرشوهر، دوست حسود و کلاً از ساز ناکوک روزگار خسته شده ایم، با مطلب امروز ما همراه باشید.

بسیاری از روانشناسان و مشاوران خانواده، معتقدند که ریشه تمام مشکلات ما در «رضایت نداشتن» نهفته است و رضایت از زندگی یعنی شاد بودن از آنچه هستیم و آنچه داریم. شاید ما نیز درگیر مشکلات مختلفی در حوزه شخصی، خانوادگی و همچنین در زمینهٔ ارتباط با همکار، همسر، فرزند و دیگران هستیم. به نظر می رسد که گمشده اصلی در زندگی امروزه، نحوه برخورد و روبه رو شدن مان با مشکلات و ناملایمات است. در ادامه با اقتباس از کتاب کوچک رضایت نوشته «لئو بابوتا» با چهار گام اساسی برای کسب رضایت در زندگی آشنا می شویم. برداشتن این چهار گام، از ما انسانی سالم و شاد خواهد ساخت، کسی که با تغییر زاویه نگاه و افزایش آگاهی به خودباوری و اعتماد به نفس دست پیدا کرده است. او رضایت را درونی و خویش را از قید و بند عوامل خارجی رها کرده است. دست از مقایسه کردن خود با دیگران و پرداختن به ایده آل های واهی کشیده و صاحب شخصیتی مستقل و قابل اتکاست که به تأیید همه نیاز ندارد. سخن نابجای دیگران او را به هم نخواهد ریخت و در مقابل، مصمم تر از پیش برای افزایش آگاهی و بهبود شرایط خود و دیگران تلاش می کند.

افزایش اعتماد به نفس و خودباوری

رابطه ما با خودمان شبیه به رابطه ما با دیگران است، به طور مثال اگر دوستی داریم که همیشه با تأخیر سر قرار می رسد، به تدریج به او بی اعتماد خواهیم شد و اگر به کسی اعتماد نداشته باشیم، نمی توانیم او را دوست بداریم حتی اگر آن شخص خودمان باشیم! پس بهترین راه رسیدن به اعتماد به نفس، این است که با خودمان مهربان تر باشیم و شرایط خویش را با تمام وجود دوست بداریم.
برای رسیدن به این هدف، باید ذهن خود را به جای نداشته ها روی داشته ها متمرکز کنیم و این یعنی غربال کلیه عقاید و افکارمان و برگزیدن اعتقادات و افعال پسندیده ای که بدان پایبندیم. هر کسی دارای نقاط ضعف و قوت هایی است، دست از قضاوت خود برداریم و با تکیه بر نقاط قوت، به تدریج نقاط ضعف را از پای درآوریم. در این راه قطعاً گاهی با شکست مواجه خواهیم شد، اما از شکست نترسیم و با آغوش باز به استقبال آن برویم.

  • ۰
  • ۰

دلشوره‌ و اضطراب ناگهانی را جدی بگیریم


اضطراب حالتی,ترس و اضطراب,تفاوت ترس و اضطراب

لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 12 امتیاز : 4.2]

دلشوره چیست؟

زمانی که فرد در مواجهه با یک مشکلی قرار می گیرد به خاطر زمینه های اضطراب موجود در ناخودآگاه، به طور ناگهانی دچار دلشوره می شود، اکثراً مردم به این موضوع اهمیت نمی دهند. اما…

علت های دلشوره های ناگهانی در افراد چیست؟ 

زمینه اضطراب باید در افراد باشد تا این مسئله شکل بگیرد، زمینه اضطراب هم به صورت:

  • وراثتی و ژنتیکی 
  • مرور زمان 
  • نوع زندگی فرد 
  • مشکلات و نگرانی های فعلی و یا آتی آنها که در زندگی گسترش پیدا می کند

اضطراب حالتی,ترس و اضطراب,تفاوت ترس و اضطراب

زمانی که فرد در مواجهه با یک مشکلی قرار میگیرد به خاطر زمینه های اضطراب موجود در ناخودآگاه، به طور ناگهانی دچار دلشوره بی دلیل میشود، برای مثال هنگام عبور از عرض خیابان، یا در حین رانندگی، امتحان و… فرد ادعا میکند که ناگهان دچار دلشوره شده است، اما تحقیقات نشان می دهد که اضطراب در وجود این افراد همیشگی ست، اما در مقابل شرایط ناگهانی این مسئله به اوج خود می رسد و گرنه اختلالی بنام دلشوره ناگهانی، به خودی خود وجود ندارد.