زندگینامه میلتون اریکسون – روانپزشک
میلتون اریکسون “نابغه برنامه ریزی های ذهنی” در سال 1901 در یک خانواده پرجمعیت در اوروم نوادا متولد شد. میلتون اریکسون کور رنگی داشت، ناشنوا بود و از خوانش پریشی رنج می برد. وقتی میلتون کودک و کم سن و سال بود، خانواده اش با یک کالسکه به ویسکانسین رفتند و آنجا مزرعه ای دایر نمودند.
میلتون اریکسون به آن ترتیبی که مایل بود، بیماری را تحت کنترل خود می گرفت و به درمان آن می پرداخت. پدرش مزرعه دار بود و به کشاورزی و دامپروری اشتغال داشت. میلتون اریکسون از کودکی سعی می کرد در مواجهه با مشکلات مختلف به گونه ای دیگر به آنها بنگرد، به طوریکه همیشه از ابعاد مختلف به خصوص از طریق مقاومتی که در سوژه ایجاد می گشت با آن برخورد می نمود که به این پدیده فکر معکوس می گویند.
میلتون اریکسون بنیانگذار تراپی استراتژیک و برنامه ریزی ذهنی می باشد که سیستم روان درمانی او راهیپنوتیزم اریکسونی می نامند. می توان گفت میلتون اریکسون در جهت حل مشکلات بیماران از استراتژی و محرک هایی استفاده می کرد که در زمان او کاملاً جدید بود.
میلتون اریکسون در طول زندگی اش حتی در زمان کودکی کارهای خارق العاده ای از خود نشان داد، طوریکه حتی برادرها و خواهرهای بزرگترش نیز از میلتون به عنوان یک نابغه ذهنی یاد می کردند. در سن 18 سالگی بیماری “ام اس” وجود او را در برگرفت و باعث زمین گیر شدنش شد. اما میلتون اریکسون که همزمان صاحب یک خواهر شده بود، با پیروی “مدل برداری” از این نوزاد توانست سلامتی و توانایی جسمانی اش را به راحتی و در کمتر از یک سال دوباره بازیابد.
پس از آن میلتون اریکسون به رشته پزشکی روی آورد و در این رشته، دکترای خود را گرفت و به علت علاقمندی به سیستم روانی، در روان درمانی و حتی نورولوژی نیز به درجه ی دکترا رسید. میلتون اریکسون در اوایل زندگی اش و پس از تحصیلاتش به شهرهای مختلفی سفر کرد و در سمت های گوناگونی، در تیمارستان ها و بیمارستان های عصبی فعالیت کرد و سرانجام به فنیکس، محل تولد خود بازگشت و مشغول به درمان، تنها از طریق استراتژی و برنامه ریزی ای که از ابداعات خود وی بود شد. موفقیت میلتون اریکسون چنان چشمگیر بود که از همه نقاط امریکا به سراغش می آمدند و کسانی که نتوانسته بودند هیچ درمانگر خوبی را بیابند و از همه جا ناامید گشته بودند، با مراجعه به وی، به نتیجه دلخواه خود و به یک درمان واقعی می رسیدند. میلتون اریکسون علیرغم ثروت قابل توجه اش، در منزلی ساده در فنیکس زندگی می کرد و محل کارش همواره در منزل خودش قرار داشت، مخصوصاً که سعی می کرد بیمارانش با نوع زندگی وی که در خانواده ای متوسط بود آشنا شوند. خانواده ای که در آن، اعضاء خانواده نسبت به هم احترام خاصی داشتند و هر شخص مسئولیت خاص خود را به عهده داشت. برای میلتون اریکسون مهم بود افرادی که به وی مراجعه می کنند، شاهد این ارتباط باشند.