نگاهی به زندگینامه ارنست همینگوی
ارنست همینگوی کیست؟
ارنست همینگوی در سال 1899 در اوک پارک بیرون شیگاگو دیده به جهان گشود. پدرش پزشک و مادرش خانه دار و سفت و سخت پابند مذهب بود. ارنست میان شش فرزند دومین پسر خانواده بود. او در مورد زندگی نامه اش چنین می گوید:
به طور کلی پدر و مادرم با هم هیچ توافق اخلاقی نداشتند و از این لحاظ کل خانواده و به خصوص من دچار گرفتاری و ناراحتی بودیم.
مادرش علاقه مند بود که ارنست اهل کلیسا و خواننده سرورهای مذهبی باشد اما پدرش به ماهیگیری علاقه مند بود. چوب و تور ماهیگیری به دستش میداد تا تمرین ماهیگیری کند. ارنست همینگوی ده ساله بود که با تفنگ و اصول شکار آشنا شد. هنگامی که پا به مدرسه گذاشت احساس کرد که به ادبیات بیش تر از درسهای دیگر علاقه مند است. خود در این باره می گوید:
از قیافه و از بیان آموزگار ادبیاتم خوشم می آمد. احساس میکردم چیزی در من هست که او در قالب ادبیات و شعرهایی که میخواند خوب بازگو می کند. اما این کشش را نسبت به درس های دیگرم آنچنان نداشتم.
شروع ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در همین سال ها شروع به نوشتن کرد. روزنامه ی مدرسه نخستین بازتاب اندیشه او شد. ارنست همچنان می نوشت و نوشته هایش را فقط به یک یا دو دوست صمیمش نشان میداد. ارنست همینگوی توانست دوره ی دبیرستان را در مدرسه عالی اوک پارک به پایان ببرد تا اینکه دوران تحول او از سال 1917 آغاز شد. ارنست همینگوی کوشید که وارد ارتش شود و سرانجام موفق شد با احساس شور انگیزی وارد جبهه شد.
آغاز زندگی مشترک ارنست همینگوی
در سال 1921 ارنست همینگوی با دختری به نام هدلی ریچاردسون که او هم روزنامه نگار بود ازدواج کرد و در سال 1922 هر دو عازم جنگ یونان و ترکیه شدند و ارنست در آنجا دنبال دوستانی میگشت که سرانجام با ازرا پوند و جمیز جویس آشنا شدند و این دو دوست ارنست را تشویق به چاپ کتاب هایش کردند. او در سال 1927 از همسرش هدلی جدا شد. ارنست همینگوی در مورد همسرش میگوید:
از اول ازدواج ما درست نبود هر دو با وجود اشتراک راه و کار دو برداشت از زندگی داشتیم. من در وجود هدلی دنبال فداکاری بودم و او دنبال هوس ها بلند پروازیهای خودش بود. ارنست همینگوی با خود عهد بست که دیگر هیچوقت ازدواج نکند، اما با تعجب او با زن دیگری دوست شد و در سال 1927 ازدواج کردند.
این زن نامش پولین بود و در مجله مشهور ووگ کار میکرد. در سال 1923 سه داستان و ده شعر او توسط یکی از ناشرین فرانسه در پاریس منتشر شد و او را به اوج شهرت رساند در این حال همینگوی از زندگی خود ناراضی بود و میگفت:
نوشتن نمی تواند برای من پشتوانه زندگی باشد. و از روزی که نوشتم نتوانسته ام زخمی از زخم های مالی زندگی ام را درمان کنم. یا من به درد نوشتم نمی خورم یا مردم به درد خواندن …
آغاز کتاب های ارنست همینگوی
اما انتشار کتاب های زندگی نامه نویسندگان آمریکایی تا حدودی نیاز های مالی او را پاسخ داد. در سال 1940 دومین همسرش هم از او قطع پیوند کرد. در مورد گسستن این پیوند می گوید:
در سال 1940 کتاب برای که زنگ ها به صدا در می آیند را منتشر کرد. در همین سال بود که برای سومین بار با زنی به نام مارتالوگن که نویسنده بود ازدواج کرد. این ازدواج چند سالی دوام نیافت و باز مثل ازدواج قبلی همینگوی به طلاق انجامید. برای چهارمین بار همینگوی با زنی به نام ماری دالش ازدواج کرد و این آخرین همسر ارنست همینگوی و بسیار خوش گذران بود.
ارنست همینگوی پیرمرد و دریا
ارنست همینگوی در سال 1952 کتاب پیر مرد و دریا را نوشت و این سال برای ارنست سال خوشی بود. در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۴ جایزه ی نوبل ادبیات به ارنست همینگوی به خاطر همه کارهایش و کتاب معروفش پیرمرد و دریا اهدا شد. داستان پیرمرد و دریا از این جا شروع می شود که یک پیرمرد صید کننده ی ماهی به بدشانسی بر میخورد و هر روز که به صید ماهی می رود دست خالی بر میگرد در حالی که بقیه صیادان ماهی صید میکردند و کم کم پسرکی که با پیرمرد همراه بوده است پدر و مادرش او را از پیرمرو جدا میکنند به خاطر بدشانسی پیرمرد که ماهی صید نمی کند و در کنار صیاد دیگر مشغول به کار میشود.
نکته ی قابل توجه داستان این است که پیرمرد هیچ وقت از کار خودش ناامید نمی شود و هر روز به صید ادامه میدهد هر چند که دست خالی برمیگشت و…
کتاب هایش به اندازه ی افسانه خودش شاید ماندنی نباشد، اما آن ها با دقتی بیش از آن که ما بتوانیم از چنین زندگی پر مشغله ای انتظار داشته باشیم، نوشته شده اند.
سال 1961 سال خاموشی همینگوی بود به این گونه که وی در این سال با گلوله تفنگ خودش با زندگی بدرود گفت.
آثار ارنست همینگوی به شرح زیر می باشد:
1- مردان بی زن
2- زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر
3- برف های کلیمانجارو
4- فیستا
5- وداع با اسلحه
6- داشتن و نداشتن
7- برای که زنگ ها به صدا در می آید
8- آنسوی رودخانه و میان درختان
9- جزایری در جویبار
10- سیلاب های بهاری
11- مرگ پس از نیمروز
12 – تپه های سبز آفریقا
13- جشن ناپایدار
14- ستون پنجم
15- آدم کش ها
16- خورشید همچنان میدمد
17 – پیرمرد و دریا
18- در زمان ما
19- پرنده چیزی نمی برد
20- کلبه سرخپوستان
21- مردم در جنگ
22- سه داستان و ده شعر
منبع : سایت قانون جذب پرورش افکار
- ۹۶/۰۶/۰۳