آیا با قانون جذب می توان مشکلات خانوادگی را برطرف کرد
طلاق یک مسئله ی کاملا شخصی است و نمی تواند جنبه ی عام پیدا کند. در بعضی موارد بهتر آن بود که اصل این ازدواج سر نمی گرفت. هر چند که طلاق را نمی توان راه حل مناسب و شایسته ای قلمداد کرد. طلاق برای یک نفر خوب و برای دیگری امری مضر و بد است. یک زن مطلقه بر زنی که با دروغ و سیاهکاری روزگار خود را سپری می کند و با شوهر نقش بازی می کند برتری دارد.
برای مثال خانمی، همسری خشن، بی مهر و بسیار بی نزاکت داشت. به گونه ای که همسرش همواره او را آزار و اذیت می کرد. همه ی اطرافیان به او گفته بودند که طلاق کار ناپسندی است به همین خاطر با وجود تمام سختی ها می سوخت و می ساخت و اعتراضی نمی کرد. برای پیدا کردن راه چاره نزد مشاور رفت، مشاور در جواب او گفت که ازدواج پیوند دو قلب است و اگر این دو قلب هماهنگ و سازگار با عشق و محبت سر کنند، چنین وصلتی ایده آل می شود.
در پی این حرف مشاور بود که آن زن راه خود را پیدا کرد و متوجه شد که باید چه کاری انجام دهد. او اکنون متوجه شده بود که هیچ قانون زمینی و آسمانی به هیچ مردی اجازه نمی دهد که با همسر خود با خشونت رفتار کند و او را به باد ناسزا و دشنام بگیرد یا این که کتک بزند. آن هم صرفا به خاطر این که این دو را به عقد هم در آورده اند!
هرگاه در مورد کارهایی که می خواهید انجام دهید دچار شک و تردید شدید، به کانون عقل و خرد خود در ذهن تان مراجعه کنید، مطمئن باشید که همان دستورهای لازم و درست را به شما خواهد داد. از این نظریات که آرام آرام در فکر شما وارد می شود استقبال کنید. آن ندای درونی و ضمیر شما است که در حال حرف زدن است.
چرا نباید از هم جدا شد؟
زن و شوهری بعد از گذشت چند ماه از زندگی مشترک شان قصد جدایی از هم را داشتند. وقتی به دنبال ریشه ی اختلافات آن ها گشتند متوجه شدند که شوهر جوان همواره از این که روزی همسرش او را ترک کند، دچار ترس و وحشت بوده است. او از بی وفایی زن ها دائما گلایه می کرده و سوءظن خود را نسبت به این مسئله بیشتر و بیشتر کرده بود.
زندگی این زوج جوان در هاله ای از ترس، اضطراب، بدبینی و سوءظن فرو رفته بود. جوی که شوهر در خانواده به وجود آورده بود بر زن به شدت تاثیر منفی گذاشته و او را به فردی بدخلق، مشکوک و عصبی تبدیل کرده بود. روی هم رفته این نتیجه، تصویری بود که شوهر از زندگی ساخته بود و آن را به جهان فرستاده بود. همان طور که قبلا گفتیم قانون جذب را نباید دست کم گرفت، چون فکر، عمل و پاسخ ضمیر ناخودآگاه عکس العمل می باشد.
سرانجام زن خانه را ترک کرد و تقاضای طلاق داد، و این دقیقا همان چیزی بود که مرد جوان همیشه از آن ترس و واهمه داشت. و بار دیگر صحت این ضرب المثل قدیمی که انسان از هرچه بترسد به سرش می آید، عیان شد. بنابراین نتیجه می گیریم که حتی فکر کردن به جدایی و ترس از آن، ممکن است ما را در مسیری قرار دهد که کارمان به جدایی برسد، یعنی همان چیزی که همیشه از آن ترس داشتیم و این نشان دهنده ی قدرت افکار ما و قانون جذب می باشد.
طلاق ابتدا در ذهن صورت می گیرد
در ابتدای کار جدایی در ذهن شکل می گیرد و به دنبال آن دادگاه حکم خود را صادر می کند. همان طور که این زوج جوان نسبت به یکدیگر سرشار از احساس کینه، سوءظن، ترس، تردید و خشم بودند؛ و همین حالات روحی باعث شد که روحیه ی آن ها ضعیف شود و نیروی ناخودآگاه شان را دچار تزلزل کند. این نکته را همواره باید به خاطر داشته باشید که کینه و نفرت، جدایی می آفریند ولی عشق پیوند می زند و شما را بیشتر از قبل به هم وصل می کند. پس سعی کنید احساس خود را نسبت به زندگی مثبت کنید تا بر اساس قانون جذب عشق بیشتری در زندگی به شما داده شود.
بعد از مدتی این زوج جوان هم متوجه شدند که خودشان با افکار منفی و مخربی که داشتند چه به روز خودشان آورده بودند. آن ها از قانون جذب و نیروی ضمیر ناخودآگاه اطلاعی نداشتند و از همین جهت آن را تا سر حد افراط به شکل نادرست به بازی گرفته و باعث به وجود آمدن دعوا، ناراحتی، ترس و سوءظن در زندگی خودشان شده بودند.
آن ها با راهنمایی سازنده ی یک مشاور دلسوز بار دیگر زندگی را از سر گرفتند و توانستند با روش های مسالمت آمیز و دوستانه دوباره کانون گرم خانواده شان را از نو بنا کنند. آن دو این بار پرتوی عشق، مهر، خوبی و لطف را روی هم گشودند و هریک در این کار بر دیگری پیشی گرفتند و روز به روز محبت بیشتری نسبت به هم پیدا می کردند. آن ها این بار قدرت قانون جذب را برای پیوند بین یکدیگر استفاده کردند و به خوبی هم نتیجه گرفتند.
زنان سرکش و ستیزه جو
گاهی اوقات در زندگی به زنانی بر می خوریم که تندخو و آتشین مزاج هستند که با زمین و زمان سر جنگ و پیکار دارند. این ها غلبا افرادی تشنه محبت هستند که نیاز باطنی خود را به این ترتیب آشکار می کنند؛ آن ها شیفته ستایش و تعریف هستند و مانند کودکان به آن نیاز دارند که دست محبتی به سرشان کشیده شود تا آتش فشان خشم درون آن ها آرام شود.
زنانی هم هستند که همسرانی سر به زیر و بره صفت می خواهند تا هرچه می گویند او بدون چون و چرا قبول کند و این ساده ترین وسیله برای از دست یک شوهر آرام و مطیع می باشد. به هرحال هر زن و شوهری باید از به رخ کشیدن معایب و خطاهای ناچیز و جزئی از یکدیگر خودداری کنند. بالاخره در هر انسانی ویژگی ها و صفاتی برای ستایش و تعریف پیدا می شود. پس تنها به انتقاد از عیب ها هم دل خوش نکنید که همان هم برای تان تاثیرات منفی در پی دارد.
راز دل خود و زندگی تان را فاش نکنید
یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی که هر زن و شوهری ممکن است در زندگی مرتکب شود درد و دل کردن گفتن معایب یکدیگر نزد دوستان، اقوام و همسایگان است. تصور کنید زنی به یکی از همسایگان خود بگوید که همسرش هیچ وقت به او پول نمی دهد، از مادرش به شدت متنفر است و همسری به شدت بداخلاق و بهانه گیر است!
مطمئنا این زن با این کار خود شوهرش را در چشم دیگران بسیار پایین می آورد و آن ها هرگز برای آن مرد احترام قائل نمی شوند. پس مهم است که معایب و خصوصیات اخلاقی زندگی خصوصی خود را به هیچ وجه نزد کسی فاش نکنید. مگر این که آن شخص از هر جهت دارای صلاحیت باشد. مثل مشاور خانواده، روان شناس و افرادی از این قبیل.
این نکته را به خاطر داشته باشید دو نفری که با یکدیگر زیر یک سقف زندگی می کنند از جنبه های مختلف با هم اختلاف سلیقه دارند. پس جنبه منفی زندگی خود را هرگز نزد کسی بازگو نکنید. یکی راه حل مشکلات خانوادگی این است که شریک زندگی خود را پیش دوست و آشنا بی آبرو و بی اعتبار نکنید که لطمه آن متوجه خودتان می شود.
- ۹۸/۰۸/۱۶