راز رخ دادن معجزه 3 – قانون جذب
شما نمی توانید جهانی را داشته باشید بدون اینکه ذهن را با آن تلفیق کنید و اینکه در واقع این ذهن ماست که دارد هر چیزی راکه مبینیم و قادر به دیدن هستیم به آن شکل می دهد. حالا اگر شما این را درک نمی کنید به این معنا نیست که حتما باید ردش کنید، بعضیها الکتریسیته را هم کاملا درک نمیکنند یا اینکه اصلا نمی دانند که الکتریسیته چه هست ولی با این حال از دست آوردهایش استفاده می کنند.
آیا شما میدانید که طرز کارش چطور است؟ من که نمی دانم!
ولی این را میدانم که شما میتوانید غذای یک یا چند نفر را با الکتریسیته بپزید، حتی می توانید خود آنها را هم بپزید!
بیشتر مواقع وقتی که مردم این راز بزرگ را درک می کنند به خاطر افکار منفی که دارند وحشت و ترس وجودشان را فرا می گیرد، دو چیز هست که باید از آن مطلع باشند:
اولا امروزه بصورت علمی ثابت شده که یک فکر مثبت هزارها بارقوی تر از یک فکر منفی است، پس همین تا حدودی می تواند آن نگرانی را بر طرف کند و اینکه شما در دنیایی زندگی میکنید که یک فاصله زمانی بر آن حکم فرماست واین واقعا به نفع شماست !
شما واقعا نمی خواهید که در محیطی باشید که افکار شما فورا پدیدار شوند !
رخدادها به زمان نیاز دارند واین واقعا چیز خوبی است.
پس باید سعی کنیم که از افکارمان آگاهی داشته باشیم، باید افکارمان را بدقت انتخاب کنیم و باید از این کار لذت ببریم، برای اینکه ما شاهکار زندگی خودمان هستیم، ما در واقع میکل آنژ زندگی خودمان هستیم، مجسمه ای که ما داریم می سازیم خودمان هستیم و این کارها را با افکارمان انجام می دهیم …
رهبران و روسائی که در گذشته این راز را می دانستند می خواستند که این راز را حفظ کنند و این راز را تقسیم نکنند، به همین خاطر مردم را بی اطلاع از این راز نگه می داشتند، مردم سر کارشان میرفتند و کارشان را انجام می دادند و به خانه بر می گشتند، آنها روی یک قلطک قرار داشتند بدون هیچ قدرتی، برای اینکه این راز بین تعداد کمی حفظ شده بود.
تمام آن چیزهایی را که الان زندگی ما را در بر گرفته، حتی چیزهایی را که ما از وجود خودمان شکایت داریم را خودمان جذب کردیم، البته ما در اولین برخورد این حرف را دوست نداریم بشنویم ! ما فورا خواهیم گفت من آن تصادف اتومبیل را جذب تکردم، من این مشتری خاص را جذب نکردم، من هرگز این بدهکاری را جذب نکردم، تمام آن چیزهایی را که ما از آن شکایت داریم را ما خواهیم گفت که خودمان جذب نکردیم و من اینجا میخواهم یک کمی در مقابل خود بایستم و بگویم که چرا ! ما آنها را جذب کردید و این یکی از سخترین فرضیه های ماست که باید باور کنیم …
ولی وقتی پذیرفتیم زندگی مان را تغییر میدهم واین قسمت عمده ای از همان راز بزرگی است که گفته شد و بیشترمان ندانسته جذب می کنیم ما فکر می کنیم هیچ کنترلی روی این جریان نداریم، افکار ما خود محور عمل می کنند همینطور احساساتمان، در نتیجه همه چیز با قانون جذب ناخواسته سر راه ما قرار می گیرد.
حال که این حرفها را می شنوید ممکن است که احساس کنید که باید از این به بعد مراقب افکارم باشم واین کار سختی خواهد بود، اول کار اینطور بنظر خواهد آمد و لی جذابیت موضوع از همینجا شروع می شود.
ما نمی خواهیم شما را تشویق به کنترل و نظارت بر افکارتان بکنیم، یک همچین کاری آدم را دیوانه می کند.
افکار بسیار متعددی هستند که به سمت ما می آیند آنهم از منابع متعدد و متفاوتی در مورد موضوعات متعدد و متفاوت. اینجاست که سیستم راهنمایی حسی ما وارد عمل می شود احساسات ما سیستم راهنمایی احساسی ماست که به خودمان کمک می کند که بفهمیم به چه چیزی فکر می کنیم.
احساسات چیست؟ افکار شما احساساتتان را پدید می آورد، احساسات نعمت بزرگی است که به ما داده شده که باعث میشود بفهمیم چه چیزی را جذب می کنیم.
از دیدگاه ما تنها دو احساس وجود دارد یکی احساس خوب است و دیگری احساس بد.
ما روی آنها اسم های بسیار متفاونی می گذاریم ولی اساسا تمام آن احساسات منفی چه اسمش را بگذاریم احساس گناه چه عصبانیت چه نا امیدی همه یک احساس یکسان برایمان دارند احساس خوبی نمی کنیم و تمام آنها مثل یک راهنما می مانند که می گویند آن چیزی که الان داری به آن فکر می کنی با آن چیزی که واقعا می خواهی هم جهت نیست !
آن کسی که احساس خوبی را دارد مثل حس امید یا خوشحالی یا عشق(معجزه الهی)، آن احساس خوب آن حس مثبت، راهنمایی است که می گوید آن چیزی که الان دارید به آن فکر میکنی در جهت همان چیزی قرار دارد که ما واقعا می خواهیم.
پس به همین سادگیست
الان دارید چه چیزی را جذب میکنید؟ احساس خوبی دارید؟ پس همین احساس را داشته باشید تا بتوانید معجزه واقعی رادر درونتان درک کنید.
ادامه دارد…..
- ۹۶/۰۴/۱۳