عادت هایی که افراد موفق ندارند
عادت هایی که انسانهای موفق ندارند
کارهای زیاد اما وقت کمی برای انجام داریم. شاید ما هم در اطراف خود افرادی را داریم که همه کارهای خود را به خوبی و بدون استرس انجام می دهند و وقت هم کم نمی آورند. آنها می توانند به خوبی خانواده، شغل، کارها و سرگرمی های خود را مدیریت کنند و در آخر هفته نیز به کارهای شخصی خود برسند. چگونه این کارها را انجام می دهند؟ معجون سحرآمیزی دارند که رو نمی کنند؟ خیر. این انرژی کاملا زمینی و معمولی است.
عادت چیست؟
همه کارهایی که انجام می دهیم یا نمی دهیم را ما عادت فرض می کنیم و این عادت ها باعث می شوند در زندگی عقب بمانیم. این عادت های بد از کجا منشاء می گیرند؟ مسلماً ما انسان بد یا تنبلی نیستیم و بدون شک دوست نداریم در انتهای روز احساس خستگی بیش از حد داشته باشیم.
همه انسانها دوست دارند کارهای خود را در طول روز به پایان برسانند. تنها مشکل اینجاست که افراد بر اساس عادت همیشگی خود یک کار را انجام می دهند و نمی دانند تا چه حد این کار باعث عقب ماندن آنها می شود. عادت اصولاً به نوعی الگوی رفتاری گفته می شود که همیشه بدون توجه به مفید یا مؤثر بودن در حال تکرار شدن است.
خوبی عادت این است که می توان آن را ترک کرد. عادت های بد و غیرمفید را ترک و عادت های خوب را جایگزین کنیم. در اینجا عادت هایی را ذکر کرده ایم که اصولاً انسان های موفق در زندگی خود انجام نمی دهند.
۱- انجام چندکار همزمان
شاید به نظر هوشمندانه باشد که چند کار را به طور همزمان انجام دهیم اما مسأله اینجاست که همه آن کارها نتیجه ضعیفی خواهند داشت. مغز هم محدودیت هایی برای انجام کارها دارد. درست است که از عهده انجام چندکار همزمان بر می آید اما باعث ایجاد استرس می شود و نتیجه کار نیز مفید و مناسب نیست.
راهکار: برای مفید بودن و درست انجام دادن کارها، فقط یک کار را در زمانی واحد انجام دهیم. این باعث می شود تا مغز آرام باشد و با تمرکز و دقت بیشتری کار خود را انجام خواهیم داد. روند پیشرفت آن نیز لذت بخش است. پس از اتمام یک کار، سراغ کار بعدی برویم.
۲- صرف زمان زیاد برای کارهای غیرضروری
آیا صبح زود از خواب بیدار می شویم؟ پس احتمالاً انرژی و زمان زیادی را در فیس بوک، مرتب کردن کمدها یا چت و تماس با دوستان خود هدر می دهیم.
راهکار: هر شب فهرستی از کارهایی که فردا باید انجام دهیم را بنویسیم. البته بیشتر از دو یا سه کار مهم را در این لیست نگنجانیم. هنگام برنامه ریزی های خود، ساعاتی که بیش از همه انرژی داریم (صبح، نیمه شب، ظهر یا…) را برای انجام کارها اختصاص دهیم. پس از برنامه ریزی برای انجام کارهای مفید اگر زمانی باقی ماند می توانیم به کارهای غیرضروری رسیدگی کنیم.
۳- میز کار شلوغ داشتن
افرادی که میزهای شلوغ و نامرتب دارند اصولاً می گویند دقیقاً می دانند هر چیزی کجاست! اما این مسأله صحت ندارد. به هم ریختگی های فیزیکی برابر است با به هم ریختگی های ذهنی. اگر فردی ذهن شلخته و نامرتبی داشته باشد نمی تواند کارها را درست و دقیق پیش ببرد.
راهکار: دو ساعت زمان بگذاریم و میز کار خود را مرتب کنیم. کاغذها و وسایل بی مصرف را دور بریزیم. برای خود سه دسته درست کنیم. آنهایی که باید یکراست به سطل زباله بروند. آنهایی که باید در پوشه یا جعبه ای نگهداری شوند و آنهایی که باید در فهرست کارهای مهم قرار بگیرند.
۴- شروع، توقف و شروع دوباره
عدم تداوم، دشمن ابتکار و موفقیت است. در دست داشتن پروژه ای که بیش از حد نرمال زمان برده، مأیوس کننده است.
راهکار: لازم نیست باهوش ترین یا با استعدادترین فرد در محل کار خود باشیم، فقط باید در انجام کارهای خود ثبات و تداوم داشته باشیم. کارهای خود را روزانه و بر اساس برنامه ریزی انجام دهیم. حتی اگر نتیجه کار موفقیت آمیز نبود هم نهراسیم و ناامید نشویم. همچون ادیسون فکر کنیم؛ او گفته است: «من هیچ گاه شکست نخوردم فقط ۱۰ هزار راهی پیدا کردم که کار نمی کنند.»
۵- اعتراف به ترس
ترس کاملاً طبیعی است. ترس، یعنی ما با خود چالش داریم. اما صرف اینکه از چیزی می ترسیم دلیل نمی شود از آن اجتناب کنیم. شاید آن کار برای ما بهترین باشد.
راهکار: از چیزهایی که خیلی می ترسیم فیلم نامه بنویسیم و در عالم خیال بازی کنیم. آیا آن کار ما را می کشد؟ نه؟ خوب است. به طور واقع گرایانه ببینیم نتیجه انجام آن کار چیست. سناریوی ذهنی خود را مجسم و تصور کنیم در حال انجام آن کار هستیم. مطمئن باشیم اتفاق های بدی که فکر می کنیم هرگز رخ نمی دهند. بنابراین، ترس های خود را فراموش کنیم.
۶- تعیین اهداف نامعلوم
ما دوست داریم «درآمد بیشتر» یا «سلامت بیشتر» داشته باشیم. اما این اهداف چه مفهومی دارند؟ این اهداف بسیار مبهم و نامعلوم هستند و نمی توان مسیری برای رسیدن به آنها تعیین کرد. همین باعث می شود هرگز به آنها دست پیدا نکنیم.
راهکار: اهداف مشخص تعیین کنیم و رنگ واقعیت به آنها ببخشیم: خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، واقع گرا و زمان دار. به جای گفتن «هدف من درآمد بیشتر است» سعی کنیم مثلاً در هر ماه یک مشتری بیشتر به مشتری های خود اضافه کنیم. یا برای سلامتی بیشتر، ۳۰ دقیقه در روز و ۵ روز در هفته را به ورزش یا پیاده روی اختصاص دهیم.
۷- مقصر دانستن دیگران برای نرسیدن به اهداف خود
مقصر دانستن دیگران بدترین طرز فکری است که کسی می تواند در راستای تحقق اهداف خود داشته باشد. شاید درآمد کم یا مدیری با درک پایین داشته باشیم، اما این زندگی ماست. همیشه ناله و شکایت کردن باعث می شود در برزخ «منِ بیچاره» باقی بمانیم. این دودلی ها ما را از اهدافمان بسیار دور می کند.
راهکار: از این حالت بیرون بیاییم و مسؤولیت پذیر باشیم. ما مسوول همه شرایط زندگی خود هستیم. این ما هستیم که مالک گذشته، حال و آینده خود هستیم. بنابراین، از شکایت و مقصر دانستن دیگران برای عدم کارایی و ناموفق بودن خود دست برداریم.
منیع : سایت قانون جذب پرورش افکار
- ۹۷/۱۰/۱۲